14خورشید

برش هایی کوتاه از زندگی و زمانه امام صادق

ابوعبدالله جعفر بن محمد» (۸۳-۱۴۸ق) معروف به امام جعفر صادق، فرزند امام باقر علیه ‌السلام و امام ششم شیعیان است. امام صادق علیه ‌السلام در سن ۳۱ سالگی به اامامت رسید و مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال و طول عمر ایشان ۶۵ سال بوده است. امامت امام صادق همزمان با سال‌های پایانی حکومت بنی امیه و سال‌های آغازین حکومت بنی عباس بود. از آنجا که حکومت بنی امیه در این سالها رو به ضعف و سقوط می‌رفت و بنی عباس نیز استقرار پیدا ننموده بودند و علاوه بر آن در ابتدای حکومت خود برای جلب نظر بیشتر منش سرکوب را نداشتند، به امام صادق علیه السلام فرصتی دست داد که نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نماید و پایه های علمی مکتب شیعه را محکم کند.امام صادق (علیه السلام) در سال ۱۴۸ هجرى به دستور منصور عباسی به وسیله انگور زهرآلود، مسموم و به شهادت رسید. مدفن مطهر آن حضرت در  قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع قرار دارد.

برشی از کتاب:

توی حج همسفر بودیم. کارش فقط دعا کردن بود. سجاده اش را پهن می کرد و نماز می خواند تمام کارهایش را هم ما انجام می دادیم. آدم مقدسی بود امام که این حرف ها را شنید, گفت: پس شما از او برتر و بالاتر بوده اید.

صد داستان‌کوتاه از زندگی امام باقر(ع)
کتاب آفتاب دانش، نوشتۀ بهزاد دانشگر، هفتمین کتاب از مجموعۀ 14جلدی «چهارده ‌خورشید، یک آفتاب» است که اختصاص دارد به زندگی پنجمین امام شیعیان، حضرت محمد‌بن‌علی(ع)، معروف به باقرالعلوم(ع). این امام بزرگوار زندگی پرفزارونشیبی داشته‌اند، اما کمتر کسی از جزییات زندگی ایشان و فضائل علمی و اخلاقی‌شان خبر دارد. در این کتاب سعی شده با زبانی مناسب و روان در قالب صد برش کوتاه، زندگی پر از خیر و برکت این امام عظیم‌الشأن را روایت کند. این اثر در سومین دورۀ جایزۀ ادبی اصفهان و در بخش داستان‌های دینی، برندۀ جایزۀ کتاب برگزیده شده است.


گزیدۀ متن آفتاب دانش
گفت: «أنت بقر؟» جواب داد: «أنا باقر.» گفت: «مادرت آشپز بود؟» پاسخ داد: «آشپزی شغل مادرم بود.» نصرانی گفت: «مادرت سیاه‌پوست بود و بدزبان.» امام فقط گفت: «اگر این چیز‌هایی که درمورد مادرم گفتی راست است، خدا بیامرزدش. اگر هم دروغ است، خدا تو را بیامرزد.»

برای تهیه کتاب «آفتاب دانش» و سایر آثار نویسنده کلیک کنید.

معرفی:

سردار تنهای مدینه کتاب «آفتاب غریب» به‌قلم مریم کریمی؛ برش‌های کوتاهی‌ست از زندگی و زمانه امام حسن علیه‌السلام، که نگاهی نو به زندگی آن حضرت دارد. نویسنده در این کتاب سعی کرده با تکیه‌ بر احادیث و روایات و زبانی ساده و روان در قالب یکصد برش کوتاه، زندگی امام حسن علیه‌السلام را روایت کند. «آفتاب غریب» چهارمین جلد از مجموعه چهارده جلدی «چهارده خورشید، یک آفتاب» است که در ۱۰۰ صفحه منتشر شده است.

گزیده کتاب:

«آفتاب غریب» پسر پیامبر پِهِنش را می‌بردند برای تبرک. می‌گفتند بوی مشک و عنبر می‌دهد. شتر را که می‌کشتند کار تمام بود و تکلیف جنگ هم مشخص. علی نیزه را داد دست محمد بن حنفیه، دلاور عرب بود. رفت تا نزدیک شتر؛ ولی نتوانست بکشدش. برگشت پیش پدر. علی نیزه را گرفت. داد دست حسن. صدای لشکر که بلند شد فهمیدند شتر عایشه کشته شده. صورت محمد قرمز شده بود. از پدرخجالت می‌کشید. علی آمد جلو، سرمحمد را گرفت بالا: «محمدم شرمنده نباش. تو پسر منی؛ ولی حسن پسر پیامبراست.» از دیگر کتاب‌های این مجموعه می‌توان به «تا همیشه آفتاب»؛ برش‌هایی کوتاه از زندگی و زمانه امام زمان(ع) به‌قلم فرشته سعیدی؛ «آفتاب بر نی»؛ روایت داستانی از زندگانی امام‌حسین(ع) به‌قلم زینب عطایی، «آفتاب در محراب»؛ روایت داستانی از زندگانی امام‌علی(ع) و «آفتاب دانش»؛ روایت داستانی از زندگانی امام محمد باقر(ع) به‌قلم بهزاد دانشگر؛ «مادر آفتاب»؛ روایتی داستانی از زندگی حضرت فاطمه‌زهرا(س) به‌قلم مهرالسادات معرک‌نژاد و «به شرط آفتاب»؛ روایتی از زندگی و زمانه امام ‌رضا(ع) به‌قلم لیلا شمس اشاره نمود که در قالب مجموعه «چهارده خورشید، یک آفتاب» از سوی انتشارات شهید کاظمی چاپ و منتشر شده است.

معرفی:

کتاب آفتاب در محراب نوشته بهزاد دانشگر است. این کتاب یکی از کتاب‌های جذاب نشر شهید کاظمی است که به زندگی امام علی (ع) می‌پردازد. این کتاب از یکصد داستان کوتاه است که با زبانی ساده روایتی اجمالی و جذاب تشکیل شده است، داستان‌هایی از زمان ولادت، امامت و شهادت و سیره و سبک زندگانی امام اول شیعیان که در نوع خود کم‌نظیر است.  این کتاب برای تمام علاقه‌مندانب ه تاریخ اسلام جذاب است، زیرا با داستان‌هایی کوتاه به شناخت امام اول شیعیان می‌روند. 

گزیده کتاب:

«پیامبر من را در روزگار کودکی در دامان خود پرورش داد. کودکی بودم که به سینه‌اش می‌چسباند و در بسترش می‌خوابانید. در آغوشش جای داشتم و بوی خوش بدنش را استشمام می‌کردم. غذا را می‌جوید و در دهانم می‌گذاشت... من پیوسته دنبال او بودم مثل بچه شتری که همیشه دنبال مادرش است هر روز از خویش نشانه‌ای آشکار می‌کرد و من را به پیروی از آن امر می‌فرمود.» قحطی مکه بهانه‌ای شده بود تا علی کودکی‌اش را در خانهٔ پسرعمویش محمد بگذراند و رشد کند.«پیغمبر اکرم هر سال مدتی در کوه حرا به سر می‌برد. من او را در این مدت می‌دیدم و جز من کسی او را نمی‌دید. در آن روزها جز پیغمبر و خدیجه کسی به اسلام نگرویده بود و من سومین نفر بودم. نور رسالت را می‌دیدم و بوی نبوت را استشمام می‌کردم. من بر فطرت اسلام متولد شدم و در ایمان و هجرت بر همه پیشی گرفتم.»

علی همیشه اولین بوده. می‌گویند: «او اولین کسی است که می‌رود کنار حوض کوثر.»جبرئیل دوباره به زمین آمد، با آبی از آسمان برای آموختن وضو و نماز به پیامبر.

و پیامبر نماز را به اولین ایمان‌آورندگانش آموخت؛ همسرش، خدیجه و پسرعمویش، علی. بعد ایستادند به نماز.

هفت سال فرشته‌ها بر پیامبر و علی درود می‌فرستادند. هفت سال فقط آن‌ها بودند که بر یگانگی خدا و رسالت پیامبر شهادت می‌دادند.

‌روایتی داستانی از زندگی حضرت فاطمۀ زهرا(س)
کتاب مادر آفتاب، نوشتۀ مهرالسادات معرک‌نژاد، روایتی داستانی از زندگی حضرت زهرا(س) است. زندگی حضرت زهرا(س)، این بانوی باعظمت اسلام، که شهادت مظلومانۀ او سرآغاز دیگر مصائب تاریخ شیعه بوده و هست و تا همیشۀ تاریخ در خاطرۀ همگان باقی خواهد ماند، زوایای پیدا و پنهان دیگری دارد که پرداختن به آن‌ها و به تصویر کشیدنشان در بیش از هزاران کتاب بگنجد، اما به آن کمتر پرداخته شده است. زندگی نورانی و پربرکتی که می‌تواند داستان‌ها و رمان‌های زیادی از آن الگو بگیرد و به رشتۀ تحریر درآید. این اثر جلد دوم از مجموعۀ 14جلدی «چهارده خورشید و یک آفتاب» است. روایتی مستند؛ که با قلمی نو و شیوا، اما داستان‌گونه که از یکصد داستانک تشکیل شده و از ولادت تا شهادت را به تصویر می‌کشد.


گزیدۀ متن کتاب مادر آفتاب
از اهالی مدینه بود. در زد، وارد شد. سلامش کرد. از دلیل آمدنش پرسید. گفت: «آمده‌ام از شما خیر و برکت بگیرم.» فاطمه(س) گفت: «هرکس سه روز بر پدرم یا بر من سلام کند، خدا بهشت را بر او واجب می‌کند.» پرسید: «تا وقتی زنده هستید؟» فاطمه(سلام الله علیها) جواب داد: «هم در حیات، هم در ممات.»

برای تهیه کتاب مادر آفتاب و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.

برش‌هایی کوتاه از زندگی و زمانه امام زمان "عج"
این کتاب چهاردهمین جلد از مجموعه چهارده جلدی «چهارده خورشید و یک آفتاب» است که در ۹۵ صفحه منتشر شده است. آخرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان ۲۵۵ ق، علیرغم مراقبت‌های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام حسن عسکری علیه‌السلام چشم به جهان گشودند. تولد مخفیانه آن حضرت بی‌شباهت به تولد حضرت موسی علیه‌السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه‌السلام نیست. همان‌گونه که این دو پیامبر بزرگ الهی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی فرعونیان و نمرودیان به اراده خداوند و به سلامت در کنار کاخ فرعون و نمرود متولّد شدند، حضرت مهدی (عج) نیز در حالی که جاسوسان و مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه امام یازدهم علیه‌السلام را زیرنظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن که دشمنان بویی ببرند، در سحرگاه روز جمعه نیمه شعبان قدم به جهان هستی گذاشتند.


 برشی از کتاب تا همیشه آفتاب
جوانی به آن سن و سال، همه سؤال‌های علامه را جواب داد. پرسیده و نپرسیده، همه مشکلاتش را حل کرد. دل علامه لرزید: "نکند... "تازیانه از دستش افتاد: "می‌شود امام زمان را دید؟ " جوان خم شد. تازیانه را برداشت و در دست علامه گذاشت. خندید: "چه‌طور نمی‌شود وقتی دست او توی دست توست؟ "

برای تهیه کتاب تا همیشه آفتاب و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.