تجربه چهارسال محاصره به روایت هفت زن سوری
آدمها به تناسب دوری و نزدیکی از میدان اصلی جنگ و ساحتی که از آن درک کردهاند، از جنگ تأثیر میپذیرند و تجربهاش میکنند: هرچه از معرکه دورتر، از واقعیت دورتر و به حواشی آن نزدیکتر. بااین حساب، هر کدام از آدمهای که جغرافیای جنگزده روایت خاص خودشان را از ماجرا دارند. این نفی واقعیتهای تاریخی و اجتماعی نیست، بلکه لایهای است شخصی و نازک از آن. همین روایتها کنار هم میتواند شمایلی بسازند از رویدادی که اتفاق افتاده، از آنچه آنها دستهجمعی بار آن را به دوش کشیدهاند. باغهای معلق روایت ساده هفت زن سوری در شهر «نبل و الزهراء» است که چهار سال محاصره توسط مسلحین را تجربه کردهاند. روایتهایی گرچه واقعی، تلخ و گزنده اما تجربههایی را بههمراه دارد که مخاطب میتواند بیش از پیش قدر لحظهلحظه عمرش را بداند.
بخشی ار کتاب باغ های معلق
فراموشی بهترین نعمت روزهای جنگ است اما به اندازهی غذا و آب روزهای محاصره کمیاب است. روز سوم بعد از انفجار که خسته از جبرین برگشتم از من پرسیدند حاضری داوطلبانه زنان و کودکان حادثه انفجار را غسل و کفن کنی؟ بهتزده نگاهشان کردم. غسل و کفن بعد از سه روز؟! حق داشتند؛ تمام حواس ما به زندهها بود و کشتهشدگان حادثه را فراموش کرده بودیم. من زندههای آن حادثه را دیده بودم و میدانستم روبرو شدن با چیزی که آنها را اینطور متحیر کرده بود کار راحتی نیست. اولین عکسالعملم فقط سکوت بود. اطمینان نداشتم که توان دیدن آن همه جنازه را داشته باشم. نمیتوانستم تصمیم بگیرم اما اگر کسی حاضر نمیشد آن جنازهها را غسل دهد چه؟ ماجرا را به همسرم گفتم. او هم در شرایطی نبود که بتواند مانع این کار شود. در جوابم گفت:«اختیار با خودته. تو باید ببینی میتونی اون شرایط رو تحمل کنی یا نه.» با این که اختیار داشتم اما تردید و ترس نمیگذاشت تصمیم بگیرم. اگر قبول میکردم این اولینبار بود که غسل دادن جنازه را تجربه میکردم. با هزار تردید و ترس پذیرفتم. میخواستم هرطور شده از این مرحله هم بگذرم. تابهحال در زندگیام اینقدر احساس ضعف نکرده بودم. خودم را شماتت کردم که بس کن هناء! تو روزهای سختی را پشت سر گذاشتی. اما فقط چند دقیقه کافی بود تا دوباره برای این ترسها و دلهرهها به خودم حق بدهم. مگر یک انسان چقدر توان و قدرت تجربهی مرگ و درد را دارد؟ ما همه زنهای جنگدیده بودیم، مرگ عزیز را لمس کرده بود اما هنوز آدم دیدن قیامت نبودیم و آنجا در بیمارستان محشر کبری بود.
برای تهیه کتاب «باغهای معلق» و کتاب های دیگر نویسنده، کلیک کنید.
خاطرات واقعی زنی از قلب جنگ 33 روزه اسرائیل و حزب الله گزیده متن کتاب«آخرین روز جنگ»:
گاهی ملتی که در وسط میدان جنگ و مقاومت زندگی میکنند؛ مقاومت و پایداری جزئی از زندگی عادی آنها میشود در صورتی که همان اتفاق از نگاه نویسندهای بیرون از این جامعه یک حماسه و یک رمان و یک داستان بزرگ است. در داستانهای موجود مربوط به جنگ 33 روز لبنان آنچه بیشتر بر آن تمرکز شده؛ داستانهای قهرمانی و ایستادگی با نگاهی مردانه است و شاید به این جنگ از نگاه زنانه کمتر پرداخته شده باشد. آنچه در این کتاب میخوانیم فقط روایت زندگی یکی از مردم مقاوم در جنگ 33 روزه است، خاطرات زنی که در جنگ 33 روزه در روستای خود باقی مانده است و جنگ را با نگاه یک همسر و یک مادر و از پشت پنجرههای خانه و زیر باران گلوله و صدای شنیهای تانک و جنگندهها دنبال میکند. خاطراتی که به ما کمک میکند در شرایطی که بیشتر شناخت ما از این جنگ حاصل تحلیلات سیاسی و کتابهای علمی و بررسیها و پژوهشهای سیاسی است، با جزئیات زندگی مردم عادی در جریان این جنگ و مقاومت آشنا بشویم.
دست بردم و از گوشه پرده نگاه بیرون کردم. راحت میشد از پشت پرده تانکهایشان را دید. حالا دل شوره به جانم افتاده بود. یک لحظه دیدم که انگشتانم میلرزد. این که با تانک به روستا آمده باشند چه معنی داشت؟ یعنی روستا سقوط کرده؟ حالا چه اتفاقی برای ما میافتاد؟ هر لحظه منتظر بودم که در خانه را با لگد بشکنند و لوله سلاحشان را رو به سینه ما نشانه بروند این یعنی اسیر میشدیم. حتی فکرش هم دلم را میلرزاند. کاش میدانستم بیرون این خانه این جنگ لعنتی دارد به کدام سمت میرود. این تانکها چکار میکنند در روستا. باتری رادیو هم که تمام شده بود و دیگر نمیدانستیم چه خبر است. کار از تو سری زدن به رادیو هم گذشته بود. حالا ما بودیم و بیخبری و جنگی که تمام عالم آن را دنبال مییکرد و ما در وسط آن از جزئیاتش بیخبر بودیم.
جهت مشاهده و تهیه دیگر آثار نویسنده کلیک کنید
سفرنامه شامات و حدود سرزمینهای اشغالی بخشی از کتاب الی... هنوز قطعی نشده؛ ولی برای هرگونه آمادگی، فقط شش روز وقت دارم. یا این پنجشنبه میروم یا کلاً سفر میرود روی هوا و دیگر انجام نمیشود. دو ماه طلایی تابستان را با این امید واهی که «انشاءلله آنها میآیند» از دست دادهام و حالا من ماندهام و این یک ماه باقیمانده که متأسفانه فقط چهار هفته دارد. هم باید برای سفر اربعین خانوادگیمان یک هفته ده روزی کنار بگذارم و هم برای این سفر سنگین جایی باز کنم؛ سفری که با همۀ سفرهای تفریحی و زیارتی و تحصیلی که تا حالا رفتهام، فرق میکند. همیشه مدیریت سفرها با کس دیگری بوده و من در نقش یک مشاهدهگر و استفادهکننده، کِیفش را بردهام. حالا خودم باید برنامهریز و مدیر و هماهنگکنندۀ سفر باشم و درضمن، یادم نرود که برای چه نیتی میروم و نقش اصلیام را فراموش نکنم. سفری که اولش یک تعارف معمولی بود، بعد شد اشتیاق، بعد شد نیاز، و یک روز چشم باز کردم و دیدم شده ضرورت. ضرورت آشنایی بیشتر با خانوادهای که تمام بهار و زمستان گذشته را به مصاحبه با اعضایش گذرانده بودم. خانوادهای صمیمی با سرنوشتی عجیب که اهل نوار غزه بودند و تا چند سال قبل، همانجا زندگی میکردند، اما بر اثر فشارهای مختلف روزگار، دیگر نتوانسته بودند آنجا بمانند. حالا هرکدام از فرزندان در گوشهای از دنیا دانشجو و محصل بودند و تابستانها تنها زمانی بود که کل خانواده دور هم جمع میشدند و میشد این کلونی مقاوم ستودنی را کنار هم دید و رصد کرد و از نوع ارتباطشان حرفهای ناگفتهای شنید که از دل هیچ مصاحبهای بیرون نمیآیند. میدانم که برای بهتر شناختن یک خانوادۀ هلندی بهتر است بروی هلند، برای بهتر شناختن یک خانوادۀ چینی بهتر است بروی چین، ولی برای شناخت خانوادهای که وطنشان را ازشان گرفتهاند، کجا باید میرفتم؟ خانوادهای که هر سال تابستان یک گوشۀ دنیا دور هم جمع میشدند را کجا میشد پیدا کرد؟ گفتند امسال لبنانیم. این شده که من افتادهام دنبال بلیت و هماهنگی و خواندن مطالب و سفرنامههای لبنان. یعنی سفرم همینقدر فارغ از مکان است که اگر میگفتند بلژیکیم، من الان داشتم بلیت بلژیک میگرفتم و سفرنامۀ بلژیک میخواندم. هنوز هم معلوم نیست لبنان درست بشود و شاید مجبور بشوم تا تابستان سال بعد صبر کنم که ببینم کجا باید بروم.. برای تهیه کتاب «الی...» و سایر کتابهای نویسنده، کلیک کنید.
سال های سال است که سرزمین های مسجد الاقصی به دست انسان هایی افتاده است که می توان گفت هیچ بویی از انسانیت نبرده اند. کسانی که خویی از انسان بودن ندارند. کتاب الی... به قلم فائضه غفار حدادی سفرنامه شامات و حدود سرزمین های اشغالی است که توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است.
روایت نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از شصت سال ترورهای موساد
کتاب تو زودتر بکش، نوشتۀ رونین برگمن، آخرین اثر تحقیقی برگمن از پیشزمینهها و روند تشکیلات سازمانهای اطلاعاتی تا ترور مبارزان فلسطینی تا ترور عماد مغنیه و دانشمندان هستهای و موشکی ایران است. برگمن برای بهدست آوردن تصویری از سیر و عملکرد این دستگاهها، هزاران سند (که برخی از آنها محرمانه بوده و بهصورت غیرقانونی در اختیار او قرار گرفته) و تعداد بیشماری کتاب و مقاله را بررسی کرده است. اما اهمیت بیشتر این کتاب، به صدها مصاحبۀ اختصاصی نویسنده با کسانی است که خود بهصورت مستقیم در این سازمانها حضور داشتهاند و رتبۀ سازمانی یا عملیاتی برخی از آنها نیز در بالاترین سطح بوده و همین امر اطلاعات آنها را، بهمعنای دقیق کلمه، «دستاول» کرده است.
گزیدۀ متن کتاب تو زودتر بکش1
در ۲۶جولای۱۹۵۶ (۴مرداد۱۳۳۵) رئیسجمهور مصر جمال عبدالناصر، در اقدامی ضدّاستعماری، کانال سوئز، آبراه حیاتی ارتباط بین دریای مدیترانه و دریای سرخ را ملی اعلام کرد. حکومتهای بریتانیا و فرانسه شدیداً از این اقدام خشمگین شدند. شهروندان این دو کشور سهامداران عمدۀ شرکت بسیار سودآوری بودند که ادارۀ این آبراه را بر عهده داشت. اسرائیل هم به نوبۀ خود علاقهمند بود [با لغو ملی شدن] امکان عبور و مرور مجدد از این کانال را پیدا کند، اما از آن گذشته، این را یک فرصت [عالی] میدید تا برای مصر پیام روشن و واضحی ارسال کند. بالاخره ناصر برای اعزام شبهنظامیهای باریکۀ غزه برای حمله به اسرائیل، هزینۀ سنگینی خواهد پرداخت و اینکه جاهطلبیهای آشکار او برای ویران کردن کشور [یهودی] با نیروی لهکنندهای مواجه خواهد شد.
جهت تهیه کتاب توزودتربکش1 و سایر کتابهای نویسنده کلیک کنید.
روایتی داستانی از جنایات رژیم صهیونیستی علیه بشریت، بهویژه ایران .جهت تهیه کتاب پرونده فوق سری 2040 و سایر کتابهای نو.یسنده کلیک کنید
رمان پروندۀ فوقسری 2040، نوشتۀ محمد قنبری، داستانی از جنایات رژیم صهیونیستی علیه بشریت، بهویژه ایران است؛ از ترور دانشمندان هستهای تا نبردهای بیوتروریسم و ربایش چهرههای شاخص انقلاب. ویژگی بارز این رمان، استفادۀ مستندِ نویسنده از اسناد تاریخی موثق برای فضاسازی و روایت داستانی است؛ بهنحوی که اکثر اسامی و شخصیتهای داستان با اسامی و مشخصات حقیقی خود وارد میشوند و بر مدار تخیل نویسنده نقششان را ایفا میکنند. همچنین حاوی عملیاتهای پیچیدۀ اطلاعاتی و مهیج است که با کشمکشهای داستانی، مخاطب را در جریان جنایات رژیم صهیونیستی قرار میدهد.
گزیدۀ متن کتاب پرونده فوق سری 2040
در دفتر مرکزی رئیس ستاد موساد ولولهای بهپا شده بود. فراخوانی برای تجمع تمامی افراد یهودیالاصل و بانفوذ صهیونیسم، مسئولان نمایندگیهای اصلی موساد و مسئولان عالیرتبۀ یهود در سرتاسر دنیا داده شد. بهصورت کاملاً محرمانه و سرّی در قالب دعوتی عجیب و بیسابقه، شخصیتها بههمراه خانوادهشان به همایشی در اورشلیم دعوت شدند. دعوت به گستردهترین همایش بعد از سال ۱۹۴۸ که در سازمان ملل، اسرائیل را به رسمیت شناختند.
روایت نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از 60 سال ترورهای موساد جلد دوم از مجموعۀ «تو زدوتر بکش». روایتی «اسرائیلی» از پیشزمینهها و روند تشکیل سازمانهای اطلاعاتی این رژیم که در این بین، بیش از هر چیز، بر ترورهای صورت گرفته از سوی این دستگاهها (یا به تعبیر خود کتاب، «قتلهای هدفمند» آنها تمرکز دارد. نویسندهٔ کتاب و تکتک راویانش، از صمیم قلب به حقانیت اسرائیل و ضرورت استمرار حیاتش ایمان دارند (و برخی از آنها، برای این باورشان دست به قتلهای متعدد، آدمربایی، شکنجه و ... هم زده و بیپروا و بدون خجالت، آنها را در همین کتاب بازگو هم نمودهاند) ولی با تمام اینها، آنچه در کتاب آمده ضرورتا به نفع اسرائیل نیست. شاید خود نویسنده نظری جز این داشته و گمان میکرده با این کار، مسیر «اصلاح» دستگاههای اطلاعاتیشان را نمایان میکند، ولی نمیدانسته که اقدام او، چطور از وحشیگری و «خونسردی در جنایت» و «بیپروایی در آدمکشی» صهیونیستها (در طول تاریخشان) پرده برداشته و چقدر هم این پردهبرداری را (به صورت ناخواسته) متقن و مستدل انجام داده است! اما در هر حال نباید از یاد برد که این کتاب، «روایت صهیونیستها» از تاریخ معاصر منطقه است. بر همین اساس، میتوان این کتاب و ترجمه را، روایتی «از چشم دشمن» خواند. همانطور که پیشتر ذکر شد، دلایلی منطقی برای ارائهٔ این «دیدگاه» به خوانندگان وجود داشته (و طبق همانها اقدام به این ترجمه شده است) اما در هنگام خواندن تکتک کلمات این کتاب، باید این نکته را در گوشهٔ ذهن داشت و فراموش نکرد که با خواندن این سطور، در حال نگاه به تاریخ منطقه «از چشم دشمن» هستیم. برای تهیه کتاب «تو زودتر بکش2» و سایر کتابهای نویسنده کلیک کنید.
گزیده ای از کتاب تو زودتر بکش2
در همان لحظات، یکی از نگهبان های ساف، که مثلا باید از همین اهداف محافظت می کرد ولی به جای آن در ماشین رنو دافینش تخت خوابیده بود، از خواب پرید و درحالیکه هفت تیرش را کشیده بود از ماشین بیرون آمد. باراک و عامیرام لوین، یکی از افسران ارشد تحت امر او، با تفنگ های دستی شان که مجهز به صدا خفه کن بود به سمتش شلیک کردند. یکی از گلوله ها به ماشین خورد و صدای بوق ماشین بلند شد! همین، همسایه ها را بیدار کرد و آنها هم به پلیس زنگ زدند. بستر می گوید: «این هم یه گواه دیگه بر اینکه همیشه یه سری غافلگیری تازه وجود داره! (پس) بیش از هرچیز باید انتظار همون چیزی رو داشته باشی که غیرمنتظره است.» زمان زیادی نگذشته بود که پلیس ها با سرعت از پاسگاه نزدیک همانجا راه افتادند به سمت خیابان وردان، جایی که اسرائیلی ها هنوز داشتند اسناد داخل آپارتمان را جارو می کردند. بالاخره تیم های مهاجم خود را به پایین ساختمان رساندند ولی تقریبا یادشان رفت که یک نفر را جا گذاشته اند و او کسی نبود جز یوناتان نتانیاهو، برادر بنیامین نتانیاهو. (او هم خود را با فاصله کوتاهی به پایین ساختمان رساند و به بقیه ملحق شد). حالا باید پلیس بیروت را از سرشان باز می کردند. لوین، درحالیکه هنوز کلاه گیس بلوند روی سرش بود، وسط خیابان ایستاد و دستش را روی ماشه گذاشت و شروع کرد به چرخاندن یوزی اش به چپ راست. باراک هم در مسیر ایستاد و شروع به تیراندازی سمت پلیس ها کرد. بستر هم با پوشش دادن لوین، لندروور پلیس ها را به گلوله بست. در همین بین یک جیپ نظامی در حالیکه چهار سرباز لبنانی داخلش بودند از سر خیابان پیچید و با سر و صدا شروع به تیراندازی متقابل کرد. اسرائیلی ها به سمتش تیراندازی کردند. بستر هم یک نارنجک به سمتش پرتاب کرد که باعث کشته شدن سه نفر از سرنشینانش شد و راننده را هم کمی زخمی کرد.
روایت نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از شصت سال ترورهای موساد برای تهیه کتاب «تو زودتر بکش3» و سایر آثار نویسنده کلیک کنید.
کتاب تو زودتر بکش 3 روایتی «اسرائیلی» از پیشزمینهها و روند تشکیل سازمانهای اطلاعاتی این رژیم است و در این بین بیش از هرچیز بر ترورهای صورت گرفته از سوی این دستگاهها (یا به تعبیر خود کتاب، قتلهای هدفمند» آنهامرکز دارد. برگمن، برای به دست آوردن تصویری از سیر و عملکرد این دستگاهها، هزاران سند (که برخی از آنها، محرمانه بوده و به صورت غیرقانونی در اختیار او قرار گرفته) و تعداد بیشماری کتاب و مقاله را بررسی کرده است. اما اهمیت بیشتر این کتاب، به صدها مصاحبهٔ اختصاصی نویسنده با کسانی برمیگردد که خود به صورت مستقیم در این سازمانها (یا در وقایع مورد اشاره در کتاب) حضور داشتهاند و رتبهٔ سازمانی یا عملیاتی برخی از آنها نیز در بالاترین سطح بوده و همین، اطلاعات آنها را به معنای دقیق کلمه «دست اول» کرده است. نویسندهٔ کتاب و تکتک راویانش، از صمیم قلب به حقانیت اسرائیل و ضرورت استمرار حیاتش ایمان دارند (و برخی از آنها، برای این باورشان دست به قتلهای متعدد، آدمربایی، شکنجه و ... هم زده و بیپروا و بدون خجالت، آنها را در همین کتاب بازگو هم نمودهاند) ولی با تمام اینها، آنچه در کتاب آمده ضرورتا به نفع اسرائیل نیست. شاید خود نویسنده نظری جز این داشته و گمان میکرده با این کار، مسیر «اصلاح» دستگاههای اطلاعاتیشان را نمایان میکند، ولی نمیدانسته که اقدام او، چطور از وحشیگری و «خونسردی در جنایت» و «بیپروایی در آدمکشی» صهیونیستها (در طول تاریخشان) پرده برداشته و چقدر هم این پردهبرداری را (به صورت ناخواسته) متقن و مستدل انجام داده است!
گزیده ای از کتاب تو زودتر بکش3
در زمانی که بسیاری از دارایی های دفاعی و اطلاعاتی اسرائیل گرفتار باتلاق خونین لبنان بود، همچنان تهدیدهای وجودی برای کشور کوچک اسرائیل، ذهن موساد را به خود مشغول می کرد. در راس این تهدیدهای وجودی، عراق قرار داشت: کشوری که یک سلاخ بدون تعادل روانی با جاه طلبی دیرینه ای برای اینکه صلاح الدین [ایوبی] دوم شود [و بار دیگر با بیرون کردن کفار، قدس را مانند صلاح الدین آزاد کند] بر آن حکومت می کرد. یکی از سناریوهای کابوس وار برای IDF این بود که یک ارتش بزرگ از عراق به اردنی ها بپیوندد و به این ترتیب یک جبهه تهدیدکننده [ترسناک] برای اسرائیل درست کند. نیروهای اسرائیلی از دهه 1960 (از همان زمان که اقلیت تحت ستم کرد علیه رژیم بغداد سر به شورش برداشتند) به صورت مخفیانه در عراق فعالیت می کردند. اسرائیل سلاح در اختیار کردها می گذاشت و سربازان IDF و نیروهای موساد رزمنده های کرد را در زمینه جنگ چریکی آموزش می دادند. به گفته مئیر عامیت رئیس وقت موساد، ایده [اسرائیل برای این کمک ها] آن بود که «خاورمیانه ای بسازه که در اون، ما قادر باشیم به صورت همزمان توی چند جبهه علیه دشمنامون وارد عمل بشیم.» اگر بخواهیم ساده تر بگوییم، عراق علنا دشمن اسرائیل بود و کردها دشمن بغداد بودند، و دشمن دشمن من هم دوست من محسوب می شود. در همان زمان، چنین هم پیمانی هایی (به عنوان نمونه با شاه ایران و هایله سلاسی امپراطور اتیوپی، دو کشور هم مرز با همسایگان عرب و متخاصم اسرائیل) به موساد این اجازه را می داد که پست های شنود و دیگر دارایی های اطلاعاتی را به جای برپا کردن در داخل کشورهای متخاصم، داخل این کشورها [که با اسرائیل هم پیمان ولی با آن کشورهای عرب، همسایه بودند] برپا کنند. مستشاران اسرائیلی، که در بین آنها ناتان روتبرگ، کارشناس متخصص مواد منفجره، هم حضور داشت، از سال 1969 به بعد [که به عراق رفتند، در آنجا] درباره کسی که کردها به او می گفتند «سلاخ بغداد» چیزهایی می شنیدند.
رمانی برگرفته از منابع تاریخی با محوریت تلاش قوم یهود، جهت سنگاندازی و تخریب شریعت اسلام
کتاب سنگی که سهم من شد، نوشتۀ سیدمحسن امامیان، رمانی است برگرفته از منابع تاریخی با محوریت تلاش قوم یهود، جهت سنگاندازی و تخریب شریعت اسلام. ماجرای زندگی نوزادی است بهنام «هبه» که بر اثر یک سری اتفاقات از پدر و مادر مسلمان خود جدا میشود و سرپرستیاش را یکی از بزرگان قوم یهود به نام شطیانا و همسرش ماریه بر عهده میگیرند. آنها نام «دیه» را برای او انتخاب میکنند. دل و ذهن دیه، تحت تعلیمات شطیانا پُر از کینه نسبت به اسلام میشود. او تلاش میکند با ترفندهای مختلف، ضرباتی کاری را به قلب اسلام وارد کند. این رمان در واقع آینهای است از تلاش قوم یهود، جهت سنگاندازی و تخریب شریعت اسلام. از تلاش آنها جهت کشتن پیامبر در نوزادی گرفته تا چنددستگی مسلمانان بعد از فوت پیامبر. مخاطب بهنوعی در جایجای کتاب، نفوذ و شگردهای نفوذ یهودیان را در تمام قلمرو حکومت اسلامی مشاهده میکند. امامیان مخاطب را به دل تاریخ میبرد؛ یک سیر تاریخی که از قبل از تولد پیامبر شروع و با ورود کاروان اسرای دشت کربلا به شهر شام پایان مییابد. کتاب آنقدر نقطۀ اوج، گره داستانی، تعلیق و روایت شنیدنی در دل خود دارد که نویسنده میتواند خیالش بابت همراهی مخاطب تا آخر کتاب راحت باشد. داستان هیچگاه از ریتم نمیافتد؛ چون شخصیت اصلی در روند تاریخ دست به کارهایی میزند که هرکدام از آنها را میتوان به نوعی بزنگاه تاریخی و مؤثر در سیاست آن دوران دانست. دیه هم نقش قهرمان داستان را ایفا میکند و هم ضدّقهرمان را. قهرمان از این حیث که بار داستان بر دوش او حمل میشود و ضدّقهرمان از این منظر که با یک سیاهی تمامعیار برای نابودی اسلام قدم برمیدارد. شخصیت دیه در واقع نخ تسبیح بزنگاههای تاریخی موجود در داستان است. سنگی در اول داستان باعث سیاهبختی او میشود و سنگی دیگر در انتهای کتاب، فرشتۀ نجات او میگردد.
گزیدۀ متن کتاب سنگی که سهم من شد
شورای کبار از او خواسته بود به نکاح تازهمسلمانی عرب درآید. با خودش میگفت: آخر من کجا و ازدواج کجا؟ من هنوز خودم را طفل میدانم و اگر رؤیایی در سر میپروراندم، همه کودکانه بود. آنهم با پسری همقد خویش، نه با نرهخری که روزها روی شترش مینشیند و شبها به پهلوی همان حیوان تکیه میزند و میخوابد و یحتمل بوی تاپاله میدهد. دیه به خودش جرئت داد و رو به شطیانا گفت: «آخر همسری من با یک عرب تازهمسلمان چه دردی از من که هیچ، از قوم و قبیلۀ من دوا میکند؟ اگر قصد انتقام دارید، تیغی دهید تا در گلوی آن مرد فرو برم، والّا مرا واگذارید تا نعلین پارۀ عشقم را بالش سر کنم و با غم فراقش بسوزم.»
برای تهیه کتاب سنگی که سهم من شد و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
تاریخچۀ عملیات شهادتطلبانۀ فلسطین و حزبالله لبنان برای تهیه کتاب شهادت طلبان و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
کتاب شهادتطلبان، نوشتۀ حمید داودآبادی، تاریخچۀ عملیات شهادتطلبانۀ فلسطین و حزبالله لبنان است، برگرفته از مصاحبۀ اختصاصی با دبیرکل حزبالله تا رزمندگان مقاومت اسلامی. مجموعۀ دوجلدی شهادت طلبان، نگاهی همهجانبه به تاریخچۀ علمیات شهادتطلبانۀ مختلفی دارد که در طی سالهای مختلف در کشورهایی مانند لبنان و فلسطین اجرا شده است؛ کشورهایی که همواره با جنگ داخلی درگیر بودهاند. علاوه بر این، این مجموعه به زندگی شهدایی میپردازد که در راه آزادی و آزادگی، جان خود را فدا کردند و نامشان را در تاریخ کشورشان ماندگار کردند. لبنان بااینکه 10هزار و 453کیلومتر مربع مساحت دارد و جزء کوچکترین کشورهای خاورمیانه محسوب میشود، تاریخی سرشار از جنگ داخلی، اشغال و مقاومت دارد. همین لبنان کوچک که برای ارتش اشغالگر صهیونیست، دروازۀ جهنم محسوب میشد، برای آمریکا تجربۀ تلخ ویتنام را زنده نمود و کماندوهای چترباز فرانسه را نقرهداغ کرد! صهیونیستها با خیال سرکوب مسلمانان و اشغال لبنان، به آن حمله کردند، غافل از اینکه همین کار روح مقاومت را در مسلمانان زنده کرد و باعث شد اولین و بزرگترین شکستها برای اشغالگران رقم بخورد. این اثر به دو بخش متفاوت مقاومت در لبنان میپردازد: مقاومت علیه اشغالگران و مقاومت علیه مداخلهگران. 1- مقاومت علیه اشغالگران: مقابله با پیروزیهای ایران در جنگ و نجات صدام حسین، توطئۀ مشترک بعثی-صهیونیستی برای حملۀ اسرائیل به لبنان و کشاندن ایران به معرکه، عملیات شهادتطلبانه علیه متجاوزان و اشغالگران صهیونیست در لبنان که به فرار آنها منجر شد. 2 – مقاومت علیه مداخلهگران: حضور نیروهای غربی آمریکا، فرانسه، انگلیس و ایتالیا بهبهانۀ برقراری آتشبس و صلح؛ ولی در اصل برای نجات اسرائیل از گرداب لبنان و مقابله با مقاومت مردمی. مداخلۀ غربیها، بمباران وحشیانۀ مناطق مسکونی مسلماننشین بیروت را بههمراه داشت و حمایت علنی آنها از متجاوزان صهیونیست، به مقابلۀ ملت لبنان با آنها انجامید. عملیات شهادتطلبانه علیه پایگاههای دیپلماتیک و نظامی مداخلهگران، بخشهای مهم این برهه است. در هر دو بخش عملیات شهادتطلبانه علیه متجاوزان و همچنین علیه پایگاههای دیپلماتیک و نظامی مداخلهگران بررسی شده است.
گزیدۀ متن کتاب شهادت طلبان
اسرائیل طی بیانیهای، فالانژیستهای لبنان را به جنایت در اردوگاههای فلسطینی متهم کرد. در این بیانیه که از سوی ژنرال رافائل ایتان، رئیس ستاد ارتش اسرائیل بهمناسبت «روز غفران» خطاب به سربازانش منتشر شد، آمده است: «نیروهای کتائب بهنیت پاکسازی اردوگاههای فلسطینی از نیروهای تروریست، وارد آنجا شدند و بدون تفاوت قائل شدن بین زنان و مردان، پیران و کودکان، به وحشیانهترین شکل ممکن بیگناهان را قتلعام کردند و این کار از بزرگترین جرائم ضدبشری است. ارتش اسرائیل بهمحض اطلاع از کشتار افراد بیگناه، نسبت به جلوگیری از ادامۀ کشتار اقدام کرد.» مجلۀ تایم در روز ۲۱فوریه۱۹۸۳ در روایتی اشاره کرده بود که شارون با خانوادۀ جُمَیِّل درخصوص نیاز به انتقامگیری فالانژیستها از ترور بشیر جمیل مذاکراتی داشته است. درپی انتشار این مطلب، شارون در دادگاههای آمریکا و اسرائیل، دعوی خسارت ۵۰میلیوندلاری بهجهت افترای واردشده را اقامه کرد که هیئتمنصفه مقاله را نادرست و افتراآمیز تشخیص داد. با این وصف، تایم دعوا را در دیوانعالی آمریکا بهسود خود پایان داد، زیرا شارون نتوانست سوءنیت نویسندگان مجله را آنچنان که بهموجب قانون افترای ایالات متحده لازم بود، اثبات کند.
روایت زندگی اثرگذارترین فرمانده مقاومت، شهید عماد مغنیه برای تهیه کتاب فرمانده در سایه و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
کتاب فرمانده در سایه، نوشتۀ وحید خضاب، روایت زندگی اثرگذارترین فرمانده مقاومت، شهید عماد مغنیه است. این کتاب در پنج فصل با بخشهای متعدد منتشر شده است که در فصل اول به بیان شرح زندگی این شهید والامقام مقاومت میپردازد تا خواننده وقتی در فصلهای بعد با جزئیات برخی مقاطع روبهرو میشود، یک تصویر کلی از زندگانی او در ذهن داشته باشد. در فصل دوم به بحث ارتباط جهادی حاجعماد با مسئلۀ فلسطین و نقش مهم او میپردازد. در فصل سوم به موقعیت ارتباطی او با ایران و مسئولان ایرانی، و در فصل چهارم تصویر عماد مغنیه در رسانههای دشمن و در فصل آخر به صحنۀ زندگی سراسر عزت و پایداری و شهادت او مربوط میشود.
گزیدۀ کتاب فرمانده در سایه
حاجعماد همۀ این مأموریتها را با مخفیکاری کامل پیش میبرد. تا جایی که حتی شخصاً از سیدحسن نصرالله درخواست کرد که وجود شخصی به اسم عماد مغنیه در ساختار حزبالله را تکذیب کند. و واقعاً یک بار، در یکی از مصاحبههای قدیمی، از سیدحسن دربارۀ مغنیه سؤال کردند. اتفاقاً خود حاجعماد داشت مصاحبه را میدید. لبخندی زد و [به کسانی که کنارش بودند] گفت: «انشاءالله سید توی جواب گیر نکند.» سید هم [طبق همان توصیۀ امنیتی حاجعماد] جواب داد: «ما کسی به این نام نداریم.» یک روز پسرش مصطفی از او پرسید: «اگر حزبالله بعد از شهادتت برایت اعلامیه شهادت صادر نکند و تو را بهعنوان عضو رسمیاش معرفی نکند چه؟» جواب داد: «من از کسی چنین انتظاری ندارم. اگر مصلحتی ببیند که این کار را نکنند، هیچ مشکلی نیست.»
روایت داستانهای واقعی از رخنه اطلاعاتی در رژیم صهیونیستی گزیدۀ متن کتاب سکوی پنهان تمام تحلیلها بدون استثنا حکایت از آن داشتند که تلاشهای دیپلماتیک با وجود فشردگی و سنگینی، هیچ نتیجهای در بر نخواهند داشت و اسرائیل مصمّم به اجارۀ سکّوی حفّاری است. برخی اخبار نیز حاکی از آن بود که اجارۀ سکّوی حفّاری صورت گرفته است. چند هفته گذشت و هیچکس از مکان سکّوی حفّاری اطلاعی در دست نداشت. مصریها در تحرک گسترده و سنگین خود، گسترۀ وسیعی از دریاها و بندرهای دنیا را پوشش دادند و اطلاعاتی را به دست آوردند. همۀ این اطلاعات یک مطلب را تأیید میکردند: «سکّوی حفّاری اکنون وجود خارجی دارد و اسرائیل آن را اجاره کرده است. اما اکنون این سکّو کجا است؟ رویدادها با شتاب فراوان پشتسر هم روی میداد و دیگر هیچ نیرویی روی زمین یافت نمیشد که بتواند مانع آن شود. گوی آتشین از فراز کوه سرازیر شده بود، بهسمت هدف میتاخت و همهچیز را در مسیر خود میبلعید. فرار سکّو در «داکار»، اشتیاق بسیاری برای انجام عملیات در جان نیروها بهجای گذاشته بود و دیگر کسی از سختیها و پیامدهای آن نمیهراسید. غواصان پس از بازگشت از داکار دوباره به محل سرّی خود بر فراز کوه «المقطم» بازگشته بودند. در آن ویلای متروک مانده بودند و از آن خارج نمیشدند. آنها منتظر «ندیم جگرشیر» بودند تا هرشب دربارۀ همۀ مسائل دنیا بیش از یک ساعت صحبت کنند؛ آنهم بدون اینکه هیچیک از آنان سخنی از سکّو بگوید، یا سؤالی دربارۀ آن بپرسد. آنان دیگر مأموریت خود را میدانستند، ولی هنوز نمیدانستند کجا باید به سکّو حمله کنند تا آن را نابود سازند.
کتاب سکوی پنهان، داستان یکی از پیچیدهترین مأموریتهای سازمان اطلاعات و امنیت مصر که یکی از مهمترین عملیاتهای سرّی در جهانِ پنهان (جنگ اطلاعات) نیز بود و پیروزیای را رقم زد که در دنیا به عملیات «سکّوی حفّاری» معروف شد. این اثر از مجموعه رمان خانۀ عنکبوت استرژیم اشغالگر اسرائیل سالها است خودش را صاحب مال و جان مردم فلسطین میداند و با ساخت اسلحه و قدرتنمایی بسیاری از کشورها را مطیع خود کرده است اما نمیداند غرورش باعث آسیبپذیریاش میشود. در کتاب سکوی پنهان با جزئیات ماجرای رخنه اطلاعاتی در ساز و کار این رژیم غاصب را میخوانید..
برای تهیه کتاب «سکوی پنهان» و کتابهای دیگر نویسنده، کلیک کنید.
روایت داستانی جوانان میهنپرست جهان عرب برای تهیه کتاب شکار شکارچی (جلد دوم) و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
کتاب شکار شکارچی (جلد دوم)، نوشتۀ صالح مرسی، روایت داستانی جوانان میهنپرست جهان عرب است که بر اساس واقعیت نگاشته شده است. سازمانهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی از زمان تشکیل تاکنون، سعی دارند با بیان داستانهایی از قدرت اطلاعاتیشان در رسانهها، اعتمادبهنفس جوانان جهان اسلام را از بین ببرند و بذر ترس و ضعف را در دل آنان بکارند. این اثر از مجموعۀ رمان «خانۀ عنکبوت» است.
گزیدۀ متن کتاب شکار شکارچی (جلد دوم)
بسیاری از مردم میپندارند که مأموران اطلاعاتی انسانهایی بیعاطفه هستند یا اینکه باید اینگونه باشند. برای اینکه در یک لحظه، سرنوشت یک ملت وابسته به تصمیم یا رفتاری است که او آن را برمیگزیند و درست در همینجاست که باید کاملاً از عواطف دوری کند تا همهچیز را با معیارهایی بسنجد که خللناپذیر باشد؛ چراکه گاهی یک اشتباه در این موارد، به فاجعهای جبرانناپذیر میانجامد.
معرفی کتاب کتاب تاریخ مستطاب آمریکا، نوشتۀ محمدصادق کوشکی، دربارۀ نقد سیاستهای کشوری استعمارگر چون آمریکا، بهزبان طنز و در قالب کاریکاتور است. نویسنده در این کتاب در سه فصل به موضوعاتی چون تأسیس آمریکا و فضای داخلی آن، سیاستهای آمریکا در عرصۀ بینالمللی، و سیاستهای آمریکا در قبال ایران، با زبانی طنز به روایت تاریخ آمریکا میپردازد و در کنار آن در هر بخش از کتاب، کاریکاتورهای کشیدهشده توسط مازیار بیژنی نیز استفاده شده است. گزیدۀ متن تاریخ ایالات متحدۀ آمریکا خیلی جدی است. آنقدر جدی که حتی بخشها و قسمتهای شوخی آن هم جدی است! (تعجب نکنید. آنهایی که تاریخ را میشناسند، میدانند قسمتهایی از تاریخِ هر جایی شوخی است. یعنی همهجای یک تاریخ نمیتواند جدی باشد. مثلاً ساختن مناره با کلۀ مردم کرمان توسط آقامحمدخان قاجار بهنظر شما شوخی نیست؟) و طبیعی است شوخی کردن با این تاریخ بسیار جدی کار سادهای نیست. آمریکاییها برخلاف ظاهرشان، بیش از حدِ مجاز جدیاند! هدف کتاب آموزش تاریخ نیست، بلکه روایت آن است. به همین دلیل، هرچه در این کتاب میخوانید «مستند» است. یعنی منابع و اسنادش موجود است. هیچ مطلبی بدون سند نیامده؛ اما راست و دروغش گردن ما نیست. گردن نویسندگان محترم مطالبی است که نشانی آنها در انتهای هر مطلب آمده. آنهایی که حالوحوصلۀ تحقیق دارند به منابع مراجعه کنند و آنهایی که بیحالوحوصلهاند به ما اعتماد کنند! جهت تهیه کتاب تاریخ مستطاب و دیگر آثار نویسنده کلیک کنید