کودک

معرفی:

یک داستان تخیلی با مفهوم قرآنی؛ کیک امانتی یکی از کتاب‌های مجموعه مصور ۸ جلدی یک داستان تخیلی با مفهوم قرآنی نوشته کلر ژوبرت است. داستان‌های این مجموعه تخیلی‌اند و سعی دارند یکی از مفاهیم قرآنی را برای بچه‌ها به تصویر بکشند و ملموس‌تر کنند. «تازه چه خبر»، «ماجرای سیب قرمز»، «کیک امانتی»، «مسابقه کوفته‌پزی»، «که این‌ط‌ور»، «شلوپی»، «راز پاپاپا» و «آش آشتی کنان» نام‌های این مجموعه هشت جلدی هستند. در هر کدام از داستان‌ها، ژوبرت تلاش کرده است یک مفهوم قرآنی را به کودکان آموزش دهد. در پایان هر داستان، کودک آماده پذیریش نکته آن می‌شود و در نهایت با آیه قرآنی مرتبط با داستان آشنا می‌شود و آن را فرا می‌گیرد. این داستان‌ها برای آشناسازی کودکان با مفاهیم ناب قرآن کریم نوشته شده‌اند و والدینی که به تربیت دینی فرزندانشان معتقدند، می‌توانند از این مجموعه جذاب و ارزشمند برای آشنا کردن فرزندان خود با آمورزه‌های قرآنی استفاده کنند.

قصه های واقعی از مردان واقعی (شماره ششم)؛ بر اساس خاطراتی از شهید «ابراهیم هادی»
«قصه های واقعی از مردان واقعی» محموعه ای داستانی از زندگی و خاطرات شهداست که با سبک و سیاق کودکانه و در قالبی نو به رشته ی تحریر درآمده است. مجموعه ی پیش رو حاصل تلاش های فراوان کارشناسان آموزشی، برورشی، دینی و هنری بر اساس توصیه های رهبر انقلاب است. در این داستان ها به دنبال آنیم که کودکانمان با ساخت قهرمانانی جدید در بستر رویدادهای مخلف، سعی در الگوبرداری هر چه بهتر از فرهنک و سبک زندگی ایرانی- اسلامی کنند. بخش های پایانی و تکمیلی این کتاب عبارت است از: فیلسوفانه: گشتمانی دوسویه برای قدم گذاشتن کودک در عرصه ی تفکرو خردورزی؛ هوشمندانه: توصیه های علمی برای ورود والدین به عرصه ی فعالیت عملی در حوزه های مربوطه؛ حدیث اشارہ : بیاں کلام معصومین (ع) با ترجمه ی قابل فهم برای گروه سنی موردنظر.

برای تهیه کتاب «برنده‌ی واقعی» و کتاب‌های دیگر نویسنده، کلیک کنید.

قصه های واقعی از مردان واقعی (شماره چهارم)؛ بر اساس خاطره ای از شهیدان «علی اکبر توتونچی و غلامرضا رضاپور»
«قصه های واقعی از مردان واقعی» محموعه ای داستانی از زندگی و خاطرات شهداست که با سبک و سیاق کودکانه و در قالبی نو به رشته ی تحریر درآمده است. مجموعه ی پیش رو حاصل تلاش های فراوان کارشناسان آموزشی، برورشی، دینی و هنری بر اساس توصیه های رهبر انقلاب است. در این داستان ها به دنبال آنیم که کودکانمان با ساخت قهرمانانی جدید در بستر رویدادهای مخلف، سعی در الگوبرداری هر چه بهتر از فرهنک و سبک زندگی ایرانی- اسلامی کنند. بخش های پایانی و تکمیلی این کتاب عبارت است از: فیلسوفانه: گشتمانی دوسویه برای قدم گذاشتن کودک در عرصه ی تفکرو خردورزی؛ هوشمندانه: توصیه های علمی برای ورود والدین به عرصه ی فعالیت عملی در حوزه های مربوطه؛ حدیث اشارہ : بیاں کلام معصومین (ع) با ترجمه ی قابل فهم برای گروه سنی موردنظر.

برای تهیه کتاب «تصادف دوست داشتنی» و کتاب‌های دیگر نویسنده، کلیک کنید.

قصه های واقعی از مردان واقعی (شماره اول)؛ بر اساس خاطراتی از زندگی سردار شهید «حسن بهمنی»
«قصه های واقعی از مردان واقعی» محموعه ای داستانی از زندگی و خاطرات شهداست که با سبک و سیاق کودکانه و در قالبی نو به رشته ی تحریر درآمده است. مجموعه ی پیش رو حاصل تلاش های فراوان کارشناسان آموزشی، برورشی، دینی و هنری بر اساس توصیه های رهبر انقلاب است. در این داستان ها به دنبال آنیم که کودکانمان با ساخت قهرمانانی جدید در بستر رویدادهای مخلف، سعی در الگوبرداری هر چه بهتر از فرهنک و سبک زندگی ایرانی- اسلامی کنند. بخش های پایانی و تکمیلی این کتاب عبارت است از: فیلسوفانه: گشتمانی دوسویه برای قدم گذاشتن کودک در عرصه ی تفکرو خردورزی؛ هوشمندانه: توصیه های علمی برای ورود والدین به عرصه ی فعالیت عملی در حوزه های مربوطه؛ حدیث اشارہ : بیاں کلام معصومین (ع) با ترجمه ی قابل فهم برای گروه سنی موردنظر.

برای تهیه کتاب «بال های مهربانی» و کتاب‌های دیگر نویسنده، کلیک کنید.

معرفی:

کتاب «تازه چه خبر؟» از مجموعه یک داستان تخیلی با مفهوم قرآنی است که توسط خانم کلر ژوبرت نوشته شده و می‌خواهد به کودکان بیاموزد که به دیگران سوءظن نداشته باشند و همواره رفتار دیگران را به نیکی تفسیر کنند. در این داستان موش موشک و کلاغو دو دوست هستند که متوجه حضور یک فرد تازه به نام موش سفید در جنگل می‌شوند. آن‌ها می‌خواهند با موش سفید دوست شوند اما او به ایشان توجهی ندارد. کلاغو گمان می‌کند این رفتار موش سفید به خاطر بخل و غروری است در این موجود وجود دارد. اما بعدتر مشخص می‌شود مشکلی دارد که باعث می‌شود متوجه صدای اطراف خود نشود و در واقع حیوانی مهربان و دست و دلبازی است.

گزیده کتاب:

صبح روز بعد، موموشک مثل هر روز از کلاغو پرسید:«تازه چه خبر؟» و خودش جواب داد:«امروز می‌خواهم بفهمم چرا موش سفید جواب ما را نداده.» کلاغو گفت: «ولش کن چه کارش داری؟ بیا با هم بازی کنیم.» ولی موموشک به حرفش توجه نکرد و راه افتاد به لانه‌ی موش سفید که رسید در زد کسی در را باز نکرد موموشک از پنجره نگاه کرد. موش سفید یک عالم ذرت جمع کرده بود و کلوچه می‌پخت مو موشک با تعجب پرسید:«با این همه کلوچه می‌خواهد چه کار کند؟ کلاغو پوفی کرد و گفت:«پس فکر کردی چرا در را باز نکرده؟ همه را برای خودش می‌خواهد هم بی ادب است هم خسیس.»

معرفی:

کتاب اعترافات غلامان، داستان دوران ولایتعهدی امام رضا (ع) و اعترافات سی غلام سیاه مامون در مرو است. غلامان آنچه را که در سال های ولایتعهدی امام رضا (ع) بر آنها گذشته، بازگو می کنند و خواستار قضاوت خوانندگان مبنی بر این که آیا برای غلامان هم روز جزایی هست یا نه؟ هستند.الماس، از این غلامان به همراه رجاء، ابن ابی ضحاک ماموریت می یابند که به مدینه بروند و علی بن موسی (ع) را برای پذیرش ولیعهدی که در حقیقت تله ای برای به شهادت رسانیدن ایشان بود، به مرو بیاورند. آنها غلامانی بودند که فقط اطاعت می کردند. علی بن موسی (ع) بعد از پذیرش دعوت مامون،سر قبر جدشان رسول اکرم (ص) می روند و بعد با غلامان راهی مرو می شوند، در حالی که آگاهی داشتند که این آخرین وداع ایشان با جدشان است، زیرا می دانستند که در غربت به شهادت خواهند رسید.
کتاب از نظر داستانی نثری گیرا و جذاب دارد و از نظر مضمون و محتوا نیز بسیار قوی و مبتنی بر حقایق تاریخی مسلم است و در آن به بسیاری از شبهات مربوط به چرایی و چگونگی پذیرش ولایتعهدی از سوی امام رضا علیه السلام و نیات مأمون از این کار به شکلی هنرمندانه پاسخ گفته شده. از دیگر وجوه تمایز کتاب با آثار مشابه این است که در حجمی ناچیز اهم نکات تاریخی از آمدن پیک مأمون به مدینه تا شهادت ایشان بازگو شده و در حین این روایت گری تاریخی به زیبایی فراز های از سیره فردی، اجتماعی، سیاسی و حتی خانوادگی امام علیه السلام بازگو شده که بر جذابیت کتاب می افزاید. هر چند مخاطب کتاب در درجه اول نوجوانان هستند اما به گواه خوانندگان جوان و بزرگسالی که این اثر بدیع را خوانده اند، کتاب چنان جذابیتی داشته است که با خواندن صفحه نخست تا صفحه پایانی آن را از دستان خود رها نکرده اند. کتاب اعترافات غلامان: داستان دوران ولایتعهدی امام رضا علیه السلام، نوشته حمیدرضا شاه آبادی است و در انتشارات به نشر منتشر شده است.

گزیده کتاب:

من آدم‌های بسیار دیده‌ام. مردمان قدرتمندی را دیده‌ام که دیدارشان مو بر تن هر کس راست می‌کند؛ افسران، صاحب‌منصبان، وزیران، جلادان و زندانبانان، کسانی که خاطره دیدارشان در یاد می‌ماند، اما به خدا سوگند تا آن روز کسی را ندیده بودم که دیدارش این‌گونه دیگران را مبهوت کند.

علی‌بن‌موسی با قد بلند و شانه‌های پهن و ستبرش هیبت کوهی را یافته بود. پیرهن سفید ساده‌ای به تن داشت. دستار نخی سفیدی به سر بسته بود که یک سر آن را روی سینه و سر دیگرش را روی شانه انداخته بود. موهای سیاه بلندش از دو سو روی شانه ریخته بود. چشمانش می‌درخشید و لب‌های باریکش با لبخندی از هم گشوده شده بود. لبه‌های شلوار سفیدش را بالا زده بود و ساق های باریکش به یک جفت صندل چوبی ختم می‌شد.

جمعیت با دیدن ولیعهد خلیفه بهت‌زده و ساکت ایستاده بود. صدایی جز بال‌زدن کبوتران به گوش نمی‌رسید؛ اما این سکوت دیری نپایید. علی‌بن‌موسی چوب‌دستی‌اش را بالا گرفت و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و انگار که بخواهد به سلام کبوتران بالای سرش پاسخ دهد، فریاد کشید: «الله اکبر!» و یک‌باره تمام جمعیت از ته دل فریاد کشید: «الله اکبر!»