نویسنده | طاهره کوه کن |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۸۸۵۷۷۶۱ |
کد دیویی | |
فایل صوتی | |
فایل الکترونیکی |
راض بابا
روایت زندگی و خاطرات شهیده راضیه کشاورز
کتاب راض بابا، نوشتۀ طاهره کوهکن، روایت زندگی و خاطرات شهیده راضیه کشاورز است. راضیه ۱۱شهریور۱۳۷۱ در مرودشت شیراز بهدنیا آمد و تا قبل از بهار شانزدهسالگیاش موقعیتهای چشمگیری را در زمینۀ ورزش کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصیل کسب کرد. دختری که تمام تلاشش را به کار میبندد تا در زندگی اول باشد. در شانزدهمین بهار عمرش حادثهای رخ میدهد و او را در رسیدن به خواستهاش کمک میکند؛ بر اثر انفجار بمب در حسینیۀ کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز توسط عوامل تروریستی وابسته به غرب، بعد از تحمل هجده روز درد و رنج ناشی از جراحت، به جمع شهیدان سرفراز و سربلندی پیوست که ره صدساله را یکشبه پیمودند.
گزیدۀ متن کتاب راض بابا
یکدفعه در خود فرو رفت، انگار میخواست حرفی را بهزبان بیاورد. نگاه مختصری به من کرد و گفت: «مامان، من یه آرزویی دارم... دعا میکنین برآورده بشه؟» التماس دعایش هنگام تحویل سال از یادم نرفته بود. خندان پرسیدم: «دختر من چه آرزویی داره؟» از پنجرۀ آشپزخانه بیرون را نگاه کرد. «مامان، دعا کنین بشم جراح قلب و خدا یه مطبی بهم بده که پنجرهش رو به کعبه باز بشه.»
برای تهیه کتاب راض بابا و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
گردنم دست می انداخت و می گفت: «مامان، الهی قربونت بشم...» کمی مکث می کرد. لبخندی به لبانش می نشاند. بوسه ای را مهمان گونه ام می کرد و ادامه می داد: - مامان، احوال پرسی خیلی خوبه ها، ولی غیبت... مامان، یادت نره «الغیبه اشد من الزنا.» این مدل امر به معروف نشون دهنده ی اینه که با اینکه سن زیادی نداشت اما از خیلی ها بزرگ منشانه تر رفتار میکرد♡ واقعا از ته دلم می خوام ما رو شفاعت کنن